در نظامهای حقوقی، شناخت دستهبندی قوانین از پایهایترین مسائل برای درک صحیح روند دادرسی است. از میان تمام تقسیمبندیهای موجود، تمایز میان قانون شکلی و ماهوی اهمیت ویژهای دارد. این دو نوع قانون، گرچه ممکن است برای فرد غیرحقوقی مشابه به نظر برسند، اما در عمل مسیر پروندهها را به شکلی متفاوت هدایت میکنند. در این مطلب، با نگاهی دقیق و ساده، به بررسی تفاوت آنها میپردازیم.
چرا باید تفاوت این دو نوع قانون را بشناسیم؟
شاید در نگاه اول اینگونه به نظر برسد که دانستن دستهبندیهای حقوقی تنها برای وکلا یا قضات کاربرد دارد، اما واقعیت این است که بسیاری از شهروندان در طول زندگی خود با دعاوی مختلفی مواجه میشوند؛ از مسائل خانوادگی گرفته تا مشکلات قراردادی و کیفری. در چنین شرایطی، اگر فرد بداند قانون مرتبط با پروندهاش از چه نوعی است، میتواند تصمیمات دقیقتری بگیرد و حتی در تعامل با وکیل خود مؤثرتر باشد.
برای مثال، اگر شخصی قصد دارد از رأی صادره شکایت کند اما مهلت قانونی را از دست بدهد، صرف داشتن حق (بر اساس قوانین ماهوی) برایش فایدهای ندارد. یا بالعکس، اگر تمام تشریفات بهدرستی رعایت شده باشد ولی حقی وجود نداشته باشد، باز هم دادرسی به نتیجه نمیرسد.
قوانین ماهوی: تعریفکننده حق، جرم و مسئولیت
قوانینی که به اصل ماجرا میپردازند و مشخص میکنند چه رفتاری جرم است، چه کسی مسئول است یا چه کسی از حقوقی برخوردار میشود، در این دسته قرار دارند. این نوع قانون، مستقیماً به محتوای دعوا ارتباط دارد. زمانی که در دادگاه بررسی میشود آیا ضربوجرحی رخ داده یا نه، یا اینکه شخصی مالک ملکی هست یا خیر، در واقع قاضی به این دسته قوانین استناد میکند.
برای مثال، قانون مجازات اسلامی که بیان میکند کدام رفتار جرم است یا قانون مدنی که تعیین میکند ارث به چه کسانی میرسد، از این نوع هستند. نکته مهم اینجاست که این دسته قوانین معمولاً عطف به ماسبق نمیشوند؛ یعنی اگر امروز قانونی تصویب شود، نمیتوان آن را درباره اتفاقات گذشته به کار برد، مگر در شرایط خاص.
قوانین شکلی: راهنمای دادرسی و فرآیند رسیدگی
برخلاف قوانین بالا، دستهای دیگر از مقررات وجود دارند که بهجای پرداختن به محتوای دعوا، درباره نحوه طرح دعوا، شیوه رسیدگی، ترتیب دادرسی، مهلت اعتراض و مانند آن صحبت میکنند. این دسته، ساختار اجرای عدالت را مشخص مینماید. بدون آنها، حتی رسیدگی به دعاوی دارای حق هم امکانپذیر نیست.
برای نمونه، اگر شخصی بخواهد شکایتی ثبت کند ولی از مهلت قانونی طرح شکایت گذشته باشد، دادگاه به آن رسیدگی نمیکند، حتی اگر حق با او باشد. بنابراین، رعایت قوانین مرتبط با مهلتها، نحوه تشکیل پرونده، صلاحیت دادگاه، آیین دادرسی مدنی یا کیفری، اهمیت حیاتی دارد.
جالب است بدانید که این دسته قوانین اغلب بلافاصله پس از تصویب قابل اجرا هستند، حتی بر پروندههایی که در حال رسیدگی هستند.
تفاوت در اجرا و اثرگذاری
یکی از مهمترین تفاوتها میان این دو نوع قانون، نحوه اجرا و اثرگذاری آنها بر پروندههای گذشته و جاری است. در حالی که قواعد شکلی معمولاً آنی و بدون نیاز به تصویب خاص اجرا میشوند، قوانین ماهوی معمولاً فقط برای آینده وضع میشوند. این موضوع به دلیل اصول حقوقیای مانند «عدم عطف به ماسبق بودن قانون جزا» یا «حقوق مکتسبه اشخاص» است.
درک تفاوت میان دو نوع اصلی قانون، یعنی قوانین ماهوی و شکلی، برای هر فردی که درگیر یک روند حقوقی است، بسیار ضروری است. بیتوجهی به این تمایز میتواند فرصتهای حقوقی ارزشمندی را از بین ببرد یا باعث پیچیده شدن یک پرونده ساده شود. بنابراین، بهرهگیری از مشاوره حقوقی آگاهانه و تخصصی، میتواند از بروز اشتباهات ناخواسته جلوگیری کند.
اهمیت عملی تفاوت میان این دو قانون
در بسیاری از پروندهها، تمایز نهادن میان «چه چیزی درست است» و «چگونه باید پیگیری شود» باعث موفقیت یا شکست یک دعوا میشود. ممکن است فردی تمام مستندات لازم برای اثبات حق خود را داشته باشد، اما به دلیل عدم رعایت تشریفات رسیدگی یا مهلتهای قانونی، موفق به احقاق حق خود نشود.
از سوی دیگر، تسلط وکیل بر قواعد شکلی گاه میتواند بدون ورود به ماهیت دعوا، باعث دفاع مؤثر شود. برای مثال، یک وکیل میتواند با استناد به عدم صلاحیت دادگاه یا ناقص بودن مراحل دادرسی، پروندهای را به سود موکل خود خاتمه دهد.
چه زمانی هر قانون اعمال میشود؟
در طول رسیدگی قضایی، قاضی ابتدا با بررسی شکلی بودن یا ماهوی بودن موضوع، مشخص میکند آیا پرونده بهدرستی در مرجع صالح طرح شده است یا نه. سپس وارد رسیدگی ماهیتی میشود و با استناد به اصول و محتوای دعوا، رأی صادر میکند. در این مسیر، هر دو نوع قانون نقشی مکمل دارند.